تبريز

آذربايجان

دلايل چاقي ايرانيان

۱۸۲ بازديد ۰ نظر

محققين دلايل چاقي ايرانيان را شناسايي كردند:

بخور حيفه
بخور مفته
بخور تبركه
بخور ديگه گيرت نمياد
بخور همين يه امشبه از فردا نخور
بخور مگه سالي چنبار تولده
بخور عيده
بخور عروسيه
بخور جشنه
بخور عيدفطره بعد يكماه
بخور فردا ميخاي روزه بگيري
بخور شيريني نامزديه
بخور شيريني زايمانه
بخور ميخاي درس بخوني
بخور ديگه اومديم بيرون خوش بگذرونيم
بخور اومدي مهموني تو خونه خودت نخور

 


حكايت تركي با ترجمه فارسي

۱۹۳ بازديد ۰ نظر

بيزيم ائو

گونلرده بير گون بير يوخسول كيشي اوشاغين اليندن توتوب كوچه دن يول آليرديلار.او حال دا لا اله 

الا الله ديئه ديئه بير اولونو آپاريرلار.اوشاق آتادان سوروشار:آي آتا بونو هارايا آپريرلار؟آتا دئيير:مزارا 

آپاريرلار.

اوشاق برده سوروشار:مزار ندير آي آتا؟كيشي دئيير:مزار بير يئردير كي اورادا نه قالي وار نه چيراغ 

وار نه يئمه ك نه ايچمه ك وار نه چال چاغير نه شنليك...نه گول نه چيچك...

اوشاق بير ان دايانيب ودئيير:آي آتا اوزونو يورما، بير دفه دئينه بو اولونو بيزيم ائوه آپاريرلار،قورتار.

                                                            خانه ما

روزي از روزها يك مرد بي پولي دست بچه خودشو گرفته بود از كوچه رد ميشدند.دراين حال لا اله 

الا الله گويان يك جنازه را ميبردند.بچه ازپدر ميپرسه: اي پدر اين را كجا ميبرند؟پدر ميگويد:ميبرند

مزار.

بچه دوباره ميپرسد:مزار چيه اي پدر؟مرد ميگويد:مزار يك جايي هست كه اونجا نه فرش هست 

نه چراغ هست نه خوردني نه نوشيدني نه سروصدا نه شادي...نه گل نه غنچه...

بچه يه لحظه مكث ميكند وميگويد:اي پدر خودتو خسته نكن،يك دفعه بگو اين جنازه را ميبرند 

خانه ما،تمام كن.


سرود آذربايجان

۱۵۱ بازديد ۰ نظر

فيكريندن گئجه لر ياتا بيلميرم
بو فيكري باشيمدان آتا بيلميرم
نئيله ييم كه سنه چاتا بيلميرم
آيريليق، آيريليق، آمان آيريليق
هر بير دردن اولار يامان آيريليق

.

.

.

نوروز بايرامي

۱۴۸ بازديد ۰ نظر

.

.

داغ درني گزه-گزه
باهار گليب اؤلكه ميزه
ائل لريميز سئوينيرلر 
نوروز قوناق گليب بيزه

شعر تركي

۱۴۲ بازديد ۰ نظر

آخر آغلاتدين مني بيگانه لر گولسون منه

نينميشديم من سنه سن بي وفا اولدون منه

من كي هر آن ايلميشديم جانمي قربان سنه

بي وفا دوشمن يانندا آغلاسام خوشدور سنه ؟

تركي جوكلار

۶۰۷ بازديد ۰ نظر

عرض اولسون خيدمتيزه كي...
دۆنن گئجه ائوه گئتمه‌ديم؛ سحر چاغێ يئتيشديم، آنام سوروشدو: «گئجه‌ني هارادا ايدين؟؟؟»
دئديم: «والله يولداشێم گيلده ايديم!»
تيلفونو گؤتوروب يولداشلارێمێن 10وُنا زنگ آچدێ...
ايش‌لري راست اولسون... 7سي دئدي: «هه‌يه، گئجه‌ني بوُرادا ايميش!»
2سي دئدي: «ايندي ياتێب. اويانسا دئيه‌ريك زنگ آچا!»
مۆنتاها من او 1دانانێن كفينده‌يَم كي دئدي: «ايندي بوُرادا؛ آنجاق ناماز قێلێر دانێشا بيلمه‌ز!!!»

 


زبان

۱۶۳ بازديد ۰ نظر

زبان امروزي مردم تبريز به تركي آذربايجاني، تركي آذري، آذربايجاني و آذري معروف است.[۶۷] همچنين زين‌العابدين شيرواني (معاصر فتحعلي‌شاه و محمدشاه) در كتاب «حدايق‌السياحه» نيز تأييد مي‌كند كه ساكنان تبريز به اين زبان سخن مي‌گويند.[۲۲] 

تا پيش از ورود زبان تركي به منطقه، مردم تبريز به زبان آذري سخن مي‌گفته‌اند كه تا حدود سدهٔ يازدهم هجري در آذربايجان رايج بوده‌است.[۱] زبان آذري از زبان‌هاي ايراني و نزديك به گويش‌هاي جنوب درياي خزر و تاتي بوده‌است.[۲] زبان تركي آذربايجاني در ايران –برخلاف جمهوري آذربايجان– به الفباي فارسي نگاشته مي‌شود. 

مسعودي در سال ۳۱۴ (سدهٔ چهارم هجري) از ميان زبان‌هاي رايج در اين شهر، زبان‌هاي پهلوي، دري و آذري را ذكر نموده‌است.[۶۸] محمدجواد مشكور در كتاب «نظري به تاريخ آذربايجان» مي‌نويسد: «زماني كه به سال ۴۸۸ هجري (سدهٔ پنجم هجري) ناصر خسرو با قطران در تبريز ملاقات مي‌كند، مردم به زبان پهلوي آذري سخن مي‌گفته‌اند؛ ولي به فارسي دري نمي‌توانسته‌اند سخن بگويند؛ البته تمام مكاتبات خود را به فارسي دري مي‌نوشته‌اند».[۶۹] 

ياقوت حموي در سدهٔ ششم هجري به ابوزكرياي تبريزي (شاگرد ابوالعلاي مصري) اشاره مي‌كند كه به يك لهجهٔ محلي ايراني تكلم مي‌كرده‌است.[۴۵] همچنين در رساله‌اي از مولانا روحي انارجاني به نام «اصطلاحات و عبارات اناث و اعيان و اجلاف تبريز» (سدهٔ يازدهم هجري) بخشي به زبان آذري نوشته شده و اين مي‌نماياند كه تا زمان سلطان محمد خدابنده و حمزه ميرزاي صفوي، هنوز اين زبان ايراني در تبريز رواج داشته‌است.[۷۰]

جغرافيا

۱۸۱ بازديد ۰ نظر

تبريز در غرب استان آذربايجان شرقي و در منتهي‌اليه مشرق و جنوب‌شرق جلگهٔ تبريز قرار گرفته‌است. اين شهر از سمت شمال به كوه‌هاي پكه‌چين و عون بن علي، از سمت شمال‌شرق به كوه‌هاي گوزني و باباباغي، از سمت شرق به گردنهٔ پايان و از سمت جنوب به دامنه‌هاي رشته‌كوه سهند محدود شده‌است.[۲۳][۲۴][۱] 

تبريز از سمت شمال، جنوب و شرق به كوهستان و از سمت غرب به زمين‌هاي هموار و شوره‌زارهاي تلخه‌رود (آجي‌چاي) محدود شده و به شكل يك چالهٔ نسبتاً بزرگ يا يك جلگهٔ بين‌كوهي درآمده‌است. ارتفاع اين شهر از سطح دريا از ۱۳۴۸ متر در سه‌راهي مرند تا ۱۵۶۱ متر در محلهٔ زعفرانيه متغير بوده و شيب عمومي زمين‌هاي تبريز به سمت مركز شهر و سپس به سمت مغرب است.[۱][۹] مسافت جاده‌اي بين اين شهر تا اردبيل ۲۱۹ كيلومتر، تا زنجان ۲۸۰ كيلومتر، تا اروميه ۳۰۸ كيلومتر و تا تهران ۵۹۹ كيلومتر است.[۶۲] چشم‌انداز غرب تبريز از فراز بام آن. 

مساحت تبريز از سال ۱۲۸۰ تا سال ۱۳۶۵ خورشيدي، تقريباً ۲۰ برابر شده‌است. برپايهٔ آمار موجود، مساحت اين شهر از حدود ۷ كيلومتر مربع در سال ۱۲۸۰ خورشيدي به ۱۷٫۷ كيلومتر مربع در سال ۱۳۳۵ خورشيدي، ۴۵٫۸ كيلومتر مربع در سال ۱۳۵۵ خورشيدي و نهايتاً ۱۴۰ كيلومتر مربع در سال ۱۳۶۵ خورشيدي رسيده‌است.[۱] 

مساحت تبريز در سال ۱۳۸۵ خورشيدي به ۲۳۷٫۴۵ كيلومتر مربع افزايش يافته كه ۲۵٫۲۲ كيلومتر مربع از آن –معادل ۱۱ درصد از مساحت كل شهر– جزء بافت‌هاي فرسوده بوده‌است.[۸] رودخانه‌ها رودخانهٔ تلخه‌رود (آجي‌چاي). پل قاري برروي رودخانهٔ مهران‌رود (قوري‌چاي).  از داخل تبريز دو رودخانه عبور مي‌كند؛ اولي تلخه‌رود كه رودخانه‌اي دايمي است و از ناحيهٔ شمال غربي اين شهر مي‌گذرد و دومي مهران‌رود كه از مركز تبريز عبور مي‌كند و فصلي است.[۱] 

تلخه‌رود (آجي‌چاي)  نوشتار اصلي: تلخه‌رود  آب رودخانهٔ تلخه‌رود به دليل عبور از زمين‌هاي گچي و نمكي، تلخ و شور است و براي استفاده در زمين‌هاي كشاورزي مناسب نيست. ميانگين آبدهي اين رودخانه در ايستگاه اندازه‌گيري ونيار –در شمال‌شرق تبريز– بين ۱۲٫۵ تا ۱۵ متر مكعب در ثانيه‌است.[۱] 

رودخانهٔ تلخه‌رود كه از دامنه‌هاي جنوبي كوه سبلان سرچشمه مي‌گيرد، پس از عبور از جلگهٔ سراب و پيوستن چندين شعبه از دامنه‌هاي قوشه‌داغ در شمال و بزقوش و سهند در جنوب به آن، وارد جلگهٔ تبريز مي‌شود و در امتداد جادهٔ تبريز–آذرشهر به سمت جنوب‌غرب جريان پيدا مي‌كند و در اطراف گوگان به درياچهٔ اروميه مي‌ريزد.[۱] 

مهران‌رود (قوري‌چاي)  رودخانهٔ مهران‌رود نسبت به رودخانهٔ تلخه‌رود از ميزان آبدهي كم‌تري برخوردار است و در بيش‌تر ماه‌هاي سال كم‌آب و در برخي ماه‌هاي گرم، خشك مي‌شود. اين رودخانه از كوه سهند سرچشمه گرفته و نهايتاً به تلخه‌رود مي‌پيوندد.[۱] 

اين رودخانه با عبور از درهٔ ليقوان به شهر باسمنج در جنوب‌شرق تبريز مي‌رسد؛ سپس در مسير خود با پيوستن به رودخانه‌هاي فصلي و فرعي متعدد، بر آب آن افزوده مي‌گردد و از سمت شرق تبريز، وارد اين شهر مي‌شود. مهران‌رود پس از ورود به تبريز با جهت شرقي–غربي از داخل شهر عبور كرده و سرانجام وارد زمين‌هاي كشاورزي شده و پس از آن در ناحيهٔ شمال‌غربي تبريز و در پيرامون فرودگاه به تلخه‌رود ملحق مي‌شود.[۱] آب و هوا نوشتار اصلي: آب و هواي تبريز نمايي از محوطهٔ دانشگاه تبريز در فصل زمستان.  آب و هواي تبريز استپي خشك با تابستان‌هاي گرم و خشك و زمستان‌هاي سرد است. سرماي زمستاني، تأثيرپذيرفته از ارتفاع بالا و توپوگرافي كوهستاني منطقه‌است. آب و هواي اين شهر در تابستان‌ها خشك و گرم است؛[۱۸] اگرچه حرارت به دليل نزديكي به كوه سهند و وجود باغ‌هاي زيادي در پيرامون شهر تعديل مي‌گردد.[۲] 

ميانگين دماي تبريز در تيرماه (گرم‌ترين ماه سال) ۲۵٫۴ درجهٔ سانتي‌گراد، در دي‌ماه (سردترين ماه سال) ۲٫۵- درجهٔ سانتي‌گراد، در فروردين‌ماه ۱۰٫۵ درجهٔ سانتي‌گراد و در مهرماه ۱۴٫۱ درجهٔ سانتي‌گراد و ميانگين سالانهٔ دما ۱۱٫۹ درجهٔ سانتي‌گراد است. ميانگين بارندگي ساليانهٔ تبريز مانند بيش‌تر شهرهاي ايران بسيار اندك و در حدود ۳۳۰٫۱ ميلي‌متر در سال است. معمولاً در طول فصل تابستان، ميزان بارندگي بسيار ناچيز بوده و به ندرت بارش رخ مي‌دهد.

درباره تبريز

۱۳۲ بازديد ۰ نظر

تبريز مركز استان آذربايجان شرقي با مساحتي حدود ۱۲۰۰ كيلومتر مربع، پس از تهران و مشهد سومين شهر بزرگ ايران است. جمعيت تبريز بالغ بر ۱٬۵۷۹٬۳۱۲ (سرشماري ۱۳۸۵) است كه از اين لحاظ پس از شهرهاي تهران، مشهد و شيراز، چهارمين شهر پرجمعيت ايران محسوب مي شود. تبريز از شمال به كوه عينالي و از جنوب به دامنه كوه سهند و از سمت غرب به جلگه تبريز و درياچه اروميه محدود است[۱]. تبريز از ديرباز تأثير زيادي در زمينه‌هاي مختلف از جمله سياسي و اقتصادي داشته‌است. تبريز اولين پايتخت ايران در زمان صفويان و شهر وليعهدنشين دودمان قاجار بود.    با كشفيات اخير در محوطه مسجد كبود قدمت تبريز تا ۴۵۰۰ سال برآورد مي‌شود. در سده چهارم هجري ياقوت حموي تبريز را مشهورترين شهر آذربايجان مي‌خواند. 

در سده‌هاي پنجم تا سوم پيش از ميلاد تبريز يكي از شهرهاي پر جمعيت آن دوران بشمار ميرفته‌است. شهر داراي دروازه‌هاي متعددي بوده و بيش از ۳۰۰ كاروانسراي در آن جاي داشته‌است. به لحاظ استقرار آن در منطقه جغرافيايي خاص شهر پي در پي دستخوش حوادث طبيعي مانند زلزله گشته‌است و همچنين به عنوان بزرگ‌ترين شهر نزديك به ارمنستان و روم شرقي آن زمان هميشه مورد تاخت و تاز دشمنان شمالي و شمال شرقي قرار گرفته‌است. بدين علت با وجود قدمت كهن آن اكثر آثار تاريخي آن از بين رفته‌است. تبريز يكي از بااهمييت ترين مراكز بازرگاني آن دوران بوده و به‌عنوان پل ارتباطي بين شرق و غرب اهمييت فراواني داشته‌است. مردمان آن از ديرباز به كار بازرگاني اشتغال داشتند و اين فرهنگ تا كنون نگهداري شده‌است.  ابن حوقل در۳۶۷ و ابن مسكويه در ۴۲۱ و ناصر خسرو در ۴۳۸ تبريز را بزرگ‌ترين و آبادترين شهر آذربايجان مي‌خوانند . 

در سال ۶۱۸ لشكر مغول به پشت دروازه‌هاي تبريز مي‌رسند، اما تدبير بزرگان شهر تبريز را از حمله مغولان مصون نگه مي‌دارد و مردم تبريز با بذل مال شهر را از كشتار و ويراني رها مي‌سازند. اين اتفاق سه بار تكرار مي‌شود و در هر سه بار مردم متمول تبريز همان روش را به كار مي‌بندند تا اين كه در سال ۶۳۸ هجري قمري مغول‌ها به سراسر آذربايجان چيره مي‌شوند.برخي از ايلخانيان مغول تبريز را پايتخت خود قرار مي‌دهند كه در زمان غازان خان تبريز شكوه ويژه‌اي مي‌يابد. يكي از اثرهاي معماري اين دوره، شنب غازان خان تبريز با ابهت تاريخي اش چشم‌ها را خيره مي‌سازد، خواجه رشيدالدين فضل‌الله وزير ايلخانيانربع رشيدي را بنياد مي‌نهد كه در زمان خود عظيم‌ترين مركز علمي و فرهنگي به شمار مي‌رود و از آن همه مجد و عظمت اينك ويرانه‌هاي از برج‌هاي ربع رشيدي در ميان محله‌اي باقي مانده‌است.    

تبريز اولين پايتخت ايران جديد در دوره صفويه شد .نزديكي تبريز به مرز ايران و عثماني موجب شد كه اين شهر در برابر تهديدات عثماني آسيب پذير شود به طوريكه جندين بار به تصرف عثمانيان درآمد تا اينكه شاه طهماسب صفوي تصميم به انتقال پايتخت به قزوين گرفت. تبريز در دوره قاجار لقب تاريخي دارالسلطنه را گرفت و وليعهدهاي متعدد سلسله قاجار در اين شهر اقامت مي‌گزيدند. 

در رويداد نهضت تنباكو شهر تبريز چون بسياري ديگر از شهرهاي ايران نقش ارزنده‌اي را ايفا كرد. تبريز در جنبش مشروطه نقشي مهم داشت و دليري و فداكاري كساني چون ستارخانسردار ملي، باقرخانسالار ملي، ثقه‌الاسلام، شيخ محمد خياباني، علي مسيو، حسين‌خان باغبان به پيروزي جنبش و گرفتن مشروطه منجر شد.پس از سركوب مشروطه توسط محمد علي شاه قاجار تمام حركتهاي مشروطه خواهانه در كشور خاموش شدند اما در تبريز و تنها در چند محله آن هنوز كساني بودند كه حاضر باشند تا پاي جان از اين دست آورد پاسداري كنند .

ستارخان و پيروانش در محله امير خيز شروع به مقاومت كردند و به تدريج چند محله ديگر نيز به آنها ملحق شدند.مقاومت آنها در مقابل نيروهاي محمد علي شاه ، قزاقان و ديگر مدافعان استبداد ماهها ادامه داشت تا اينكه مجدداً از گوشه و كنار كشور مردم به پا خواستند و مشروطه خواهان با فتح تهران به پيروزي رسيدند.در واقع بايد گفت پيروزي مجدد مشروطه خواهان بر استبداد محمد علي شاهي در واقع ناشي از مقاومت تبريز بود . 

در ۱۳۲۴ فرقه دموكرات آذربايجان با حمايت شوروي سعي در برپائي حكومتي مستقل از دولت مركزي ايران كرد و تبريز مركز فعاليت اين گروه بود.ولي با بيرون رفتن نيروهاي شوروي فرقه نيز با شكست سختي روبرو شد.  تبريز در نهضت ملي نفت نيز يكي از اركان حركت‌هاي آن زمان در سراسر كشور به شمار مي‌رفت. در ۱۵ خرداد سال ۱۳۴۲ نيز بازاريان تبريز با بستن بازار و خطيبان تبريز باايراد سخنراني‌هاي مهم و پخش شب نامه‌ها شركت داشتند.  در ۲۹ بهمن سال ۵۶ مردم تبريز بر رژيم شاهنشاهي شوريدند.